سال 1389 بود که سریالی با نام «ارمغان تاریکی» از شبکه سوم سیما پخش شد و خیلی خوب توانست مورد توجه مخاطبان سیما قرار بگیرد. جلیل سامان آن سریال را ساخته بود، کارگردانی که پس از آن با ساخت «پروانه» و فصل اول سریالی به نام «نفس» خیلی خوب ثابت کرد که موفقیت «ارمغان تاریکی» نیز اتفاقی نبوده و او در تصویر کشیدن داستانهایی از دهههای 50 و 60 در قالب سریال بسیار توانمند و باهوش است.
ماه رمضان چهار سال پیش بود که فصل اول «نفس» به روی آنتن رفت؛ داستانی که در نیمه تمام شد و انتظار میرفت تا فصل دوم آن را نیز همین کارگردان بسازد؛ اما برخلاف همه انتظارها اخباری از ساخت سریالی کمدی تاریخی با نام «زیرخاکی» به کارگردانی جلیل سامان توجه مخاطبان را به خود جلب کرد. جلیل سامان این بار آمد تا با یک کمدی بیننده را به دهههای 50 و 60 ببرد. در نهایت فصل اول این سریال، ماه رمضان سال گذشته به روی آنتن شبکه اول سیما رفت و اتفاقاً با استقبال بسیار زیادی نیز روبهرو شد؛ استقبالی که نه تنها میان سریالهای رمضانی سال گذشته، بلکه در مقایسه با بهترین سریالهای کمدی دهه 90، سر بزنگاه و در آخرین سال این دهه توانست رقیبی جدی برای سریالهای پرمخاطب و پرسرو صدای تلویزیون باشد.
همین استقبال و ناتمام ماندن داستان «فریبرز باغ بیشه» که نقش اصلی و محوری سریال زیرخاکی است، باعث شد برخلاف «نفس»، این بار جلیل سامان خیلی زود فصل دوم سریال طنز خود را کلید بزند و هر چند نتوانست آن را به آنتن رمضانی 1400 برساند، اما پس از آن در یک ماه اخیر این سریال به مرحله پخش رسید و بار دیگر توانست رضایت حداکثری مخاطبان خود را کسب کند.
تکرار یک موفقیت
در چند سال گذشته باب شده است که بیشتر سریالها چند فصلی شدهاند و گاهی همین باعث شده است تا هزینههای زیادی صرف داستانهایی شود که ظرفیت چند فصل شدن را ندارد. برخی نیز شاید این ظرفیت را داشته باشند، اما فصل دوم آنها آنچنان نسبت به فصل اول ضعیفتر بوده که بخش عمدهای از مخاطبان گذشتهاش نیز ریزش کردهاند، اما این مسئله برای آخرین ساخته جلیل سامان صدق نمیکند.
«زیرخاکی2» در حالی به پایان رسید که بازهم سازندگان آن توانستند مخاطبان را راضی نگه دارند و چه بسا با حضور شخصیتهای جدیدتر، بعضی از بخشهای این سریال نیز جذابتر هم شد؛ مانند شخصیت «کشور خانم» همسر آقای مروتپور رئیس جهاد سازندگی! این شخصیت آن چنان در طول سریال توانست با قدرت ظاهر شود که سکانسهای حضور او، به یکی از ماندگارترین بخشهای «زیرخاکی2» تبدیل شد.
البته برخی شخصیتها نیز به نظر چندان حضورشان ضروری نبود؛ مانند همسایههای شلوغ آقای مروتپور که البته شاید دلیل حضور آنها به تصویر کشیدن حال و هوای محلهها و زندگیهای دهه 60 بوده است.
در هر حال، «زیرخاکی2» مانند فصل اول آن از قدرت داستان و پِیرنگ اصلی قوی برخوردار بوده است؛ هر چند نه به قوت فصل اول، اما مانند بسیاری از سریالهای فصلی دیگر از سرگردانی و سردرگمی رنج نمیبرد. با این حال برخی قسمتها نیز بودنشان برای ادامه سریال ضرورتی نداشت و نبودشان به کلیت ماجرا صدمهای وارد نمیکرد.
بدون تردید، یک نقطه قوت «زیرخاکی» انتخاب دو بازیگر اصلی آن، یعنی پژمان جمشیدی و ژاله صامتی است. دو بازیگری که رفت و برگشتهایی بسیاری قوی با همدیگر دارند. هر دو آنقدر برای مخاطب دلنشین بازی میکنند که به راحتی مخاطب این بده و بستانهای عاشقانه و گاهی عصبانی را میپذیرد. هر چند در سری دوم زمان زیادی از تایم کل سریال به دیالوگهای پری و فریبرز اختصاص یافت و شاید تا این حدش، تا حدی دل مخاطب را زده است.
ترسیم هنرمندانه یک خطر
موضوع دیگری که در «زیرخاکی» بسیار مهم به نظر رسیده، این است که مهمترین موضوعات و حرفهای بسیار جدی حتی از نوع سیاسیاش، در قالب طنز و کمدی بیان میشود.
برای نمونه، یک مطلب که شاید تا پیش از این در سریالهای مختلف تاریخ انقلاب کمتر به آن پرداخته شده یا آنچنان کمرنگ بوده که خیلی به چشم نیامده است، مسئله نفوذ دشمنان و منافقین در میان نیروهای انقلابی است که در «زیرخاکی» بخش مهمی از این حقیقت تلخ و خطرناک به تصویر کشیده شده است.
به هر حال، جلیل سامان در «زیرخاکی1 و 2» چه به لحاظ فیلمنامه و چه کارگردانی بسیار خوش درخشید. او نشان داد که خیلی خوب میتواند از عهده فضاسازیهای دهه 50 و 60 بربیاید و مانند بسیاری از سریالهایی که این دو دهه را به تصویر میکشند، گافهای کمتری در چیدمان و وسایل صحنه و حال و هوای آن دههها داشته باشد.
فصل دوم «زیرخاکی» خیلی خوب تمام شد و حتماً مخاطبان مشتاق ساخت فصل سوم آن هستند.